عذرخواهی vam’sBlog از خواننذگان محترم 

این وبلاگ بدلیل عدم دسترسی به اینترنت و رعایت پاره ای مسائل امنیتی مدتی از فعالیت باز مانده بود که بدین طریق از خوانندگان محترم عذرخواهی کرده و شروع فعالیت مجدد آن را به اطلاع می رساند
ضمناً ادامۀ فعالیت های این وبلاگ در وبلاگ جدیدی با نام دل ملت صورت می گیرد که شما می توانید با کلیک روی لینک زیر وارد آن شوید.به امید پیروزی در مبارزات علیه دیکتاتوری
hhtp://delemellat.wordpress.com

گورکن ها صد شرف دارند بر بعضی از سیاستمداران!

افشای خبر دفن اجساد مجهول الهویه ی عده ای از هموطنان عزیزمان که در جریان درگیریهای پس از انتخابات در زندانها بر اثر شکنجه کشته شده اند,توسط یکی از گورکن های بهشت زهرا, آدمی را به تفکری عمیق وامی دارد!تفکر نه فقط از آن جهت که چه کسانی این چنین بیرحمانه کشته و سپس این گونه ناجوانمردانه به خاک سپرده شده اند و یا چه کسانی چنین جنایاتی را مرتکب شده اند,بلکه از این جهت که چه چیزی باعث می شود یک گورکن با وجود اینکه بارها و بارها به جهت شغلش که شاهد کفن و دفن های متعدد از گروه های سنی مختلف اعم از پیر و جوان و کودک بوده و سرگذشت هر کدام به نوبه ی خود دردناک بوده است و طبیعتاً تکرار این صحنه ها نباید خیلی او را ناراحت کند را این چنین آزرده خاطر کرده و این چنین قلبش را به درد آورده است که تصمیم به افشاگری کرده و خود را موظف می داند که خبررسانی کند و جنایات هولناکی را که به دست ضحاک صفتان انجام می شود را به گوش جهانیان برساند.

A0A7E65B-368B-4FC2-AECD-839A55BE450C_mw800_mh600

چه چیزی سبب می شود که یک گورکن که پرواضح است به جهت نیاز مالی چنین شغل زجرآوری را برای خود برگزیده است را حاضر به از دست دادن این تنها راه امرار معاشش کرده و حتی آماده ی مرگ به دست دژخیمان به جهت افشای جنایت باشد؟

چگونه است چنین اشخاصی که مسلماً از نظر سطح علمی هم طراز با علما و دانشمندان نیستند و باز بواسطه ی شغلشان بیشتر اوقات خود را به دور از عالم مادی می گذرانند و بندرت و شاید اصلاً در جریان امور کشور قرار گیرند را بر آن می دارد که لب از سکوت باز کرده و با به خطرانداختن خود, در حمایت از مردم بی دفاع و رسوایی ظالمان پرده از جنایتی مخوف بردارند. ولی آنان که خود را از بزرگان و عالمان مملکت می دانند و ثروت هایشان بی شمار و قدرتهایشان بی حساب است,اینگونه چشم بر هزاران جنایت بسته و خاموش در لانه های خود خزیده اند؟

چگونه است که خامنه ای ها و رفسنجانی صفتان از مال اندوزی سیر نشده و تحت هیچ شرایطی وجدانشان بیدار نمی شود و برای حفظ جان و مال خویش حاضر به بیعت با شیاطین هستند و برای ارضای امیال خویش از انجام هیچ گونه اعمال غیر انسانی رویگردان نیستند؟

ولی این دنیاپرستی و مال اندوزی تا کی؟این همه بی وجدانی و بی تفاوتی تا کی؟آیا بر خود نمی لرزید که حتی گورکنان هم از ظلم شما به صدا درآمده و برای برقراری عدالت و رسیدن به آزادی از همان مختصر زندگی خود گذشته و در صدد کمک به همنوعان خود هستند؟

آیا شرم نمی کنید که مقامتان از یک گورکن هم کمتر است و شجاعت و انسانیت و شرف او صدها, بلکه هزاران بار از شما بیشتر است؟آیا فکر نمی کنید که روزی گذرتان به آنها می افتد؟آری هر قدر که در این دنیای فانی دانا و توانا باشید روزی مجبور به ترک آن خواهید شد وبدست همین گورکن ها در خاک قرار می گیرید.و در آن هنگام همین گورکن ها وهمه ی کسانی که اکنون در زیر پاهای شما در حال له شدن هستند بر سر گور شما ایستاده و شما در زیر پاهای آنان خواهید بود.

دولت سیب زمینی به دولت هلو تبدیل می شود!

Peach

ظاهراً احمدی نژاد یک تغییر اساسی را برای دولت نامشروعش در نظر گرفته است.او با اعلام اسامی وزرای پیشنهادی قصد تشکیل کابینه ای متفاوت را دارد.طبق نظر وی تغییر لازمه ی پیشرفت است!حالا تغییر از دیدگاه او چیست و اساساً این واژه را چگونه معنی می کند؟

خوب از نظر او همین که چند وزیر از وزارتخانه ای به وزارتخانه ی دیگری جابجا شوند و افراد بی تجربه و نا آشنا به امور, بر صندلی وزارت تکیه بزنند,تغییری بزرگ محسوب می شود.

مثلاً چه اشکالی دارد که وزیر بازرگانی با آنهمه ابتکاری که در زمینه ی واردات دارد چند صباحی وزیر نفت شود تا بلکه با صادرات بی رویه ی نفت و واردات انواع و اقسام فراورده های نفتی باعث خشک شدن چاه های نفت و وابستگی ما حتی به افغانستان بشود!و یا وزیر دفاع بشود وزیر کشور تا دیگر احتیاجی به هماهنگی قبلی در زمینه ی تقلب در کشورداری نداشته باشد.چون با انجام چنین کاری مملکت کلاً نظامی می شود و این یک تغییر بی سابقه خواهد بود.

در مورد وزارت نیرو هم که با روی کار آمدن علی آبادی چنان تغییری حاصل می شود که دیدنی است.چون او که در زمینه ی وارد کردن شوک به مردم با نیاوردن مدال در المپیک و شکست های پی در پی در مسابقات مهارت خاصی دارد می تواند این دفعه در مقام وزارت نیرو از شوک الکتریکی استفاده کرده و تغییراتی در اخلاق و رفتار مردم ایجاد کند.

روی کار آمدن سه وزیر زن هم که هیچکدام تجربه ای در امر وزارت ندارند خود سمبل تغییر است.حالا چه اتفاقی افتاده که ایشان با خانمها میانه ی خوبی پیدا کرده اند و بعد از آنهمه کتک زدن ها,دستگیری ها,زندانی و شکنجه کردن ها,کشتن و خلاصه هزاران کم لطفی دیگر که در مورد زنان و دختران شده است آنها را موجودات ظریف و همانند خواهر و مادر خود می داند,الله و اعلم!

البته این تغییرات با حفظ سمت وزرای قبلی به علت رابطه ی نامشروع با آنان ادامه می یابد ولی تکمیل این پروسه با توقف کشت سیب زمینی و شروع کاشت هلو به اوج خود می رسد.زیرا احمدی نژاد جدیداً به هلو خیلی علاقه مند شده است و جنون هلو خوری پیدا کرده است به طوری که بعضی از وزرایش را مانند هلو دیده و قصد خوردن آنها را دارد!

البته وزرای ایشان هیچکدام از نظر زیبایی که شباهتی به هلو ندارند و به کیوی شبیه ترند,از نظر کارایی هم که نقش هویج را ایفا می کنند چون در انجام وظایف هیچ اختیاری از خود ندارند و فقط اطاعت امر می کنند.حالا چرا ایشان آنها را شبیه هلو می بیند حکایتی است همانند هاله ی نور که فقط خاص خودش است و کس دیگری آن را نمی بیند!

آیا هر آنکه از دیده رود, از دل نیز برود؟

امشب خیلی دلم گرفته,خیلی غمگین و افسرده ام,حال بدی دارم,احساس تنهایی وناامیدی میکنم.بااینکه خودم همیشه به اطرافیانم روحیه میدهم و آنها را برای رسیدن به روز پیروزی امیدوار میکنم ولی چند وقت است که یه جورایی نا امید شدم.آخراگر راستش را بخواهید وقتی میبینم که دیگر از اعتراضات علنی خبری نیست ومردم سرگرم کارهای روزانه ی خودشان هستند,ظاهراً روزها را به کار و شبها را به مهمانی,رستوران و پارک رفتن و یا در خانه ماندن و سکوت کردن میگذرانند,با خودم فکر می کنم که خیلی از هدف و آ
haaaavich: آرمانمان فاصله گرفته ایم.هدف مقدسی که خون های زیادی به پایش ریخته شد,افراد زیادی قربانی شدند و هنوز هم در حال قربانی شدن در زندانها هستند.
با خود فکر میکنم که مرگ ندا,سهراب,کیانوش,ترانه,محسن و علیرضا و خیلی های دیگر کمرنگ شده و آهسته آهسته از یادها میرود.همچنین وجود زندانیانی که هنوز بدستان کثیف جلادان در حال شکنجه شدن هستند و نامی از آنها بر زبانها نیست,کم کم به فراموشی سپرده می شود و این باعث خوشحالی دژخیمان خواهد بود.
haaaavich: راستش وقتی شبها به خصوص شبهای تعطیل از کنار اماکن تفریحی مثل فرحزاد و دربند و درکه و یا سینماها عبور میکنم و با جمعیت زیادی که برای گذراندن اوقات فراغتشان به آنجا رفته اند روبرو می شوم با خود می اندیشم آیا خ
haaaavich: خانواده های زندانیان دلشان نمی خواهد که آنها هم مانند دیگران به تفریح بپردازنند و نگران عزیزان دربندشان نباشند؟آیا خانواده های قربانیان دلشان نمی خواست که هم اکنون عزیزان از دست رفته ی آنها هم زنده بودند و همانند دیگران سرگرم کار و تفریح خودشان بودند؟آیا آنها هم مانند من با دیدن این چیزها احساس تنهایی و ناامیدی می کنند؟آیا احساس نمی کنند که برای هیچ و پوچ عزیزانشان را از دست داده اند؟آیا وفتی که دیگر صدای الله اکبرها نمی آید, فکر نمی کنند که مردم از مبارزه دست کشیده ودیگر آنها را فراموش کرده و با غمها ی
haaaavich: غمها یشان تنها گذاشته اند؟شاید فکر کنند این که می گویند «هر آنکه از دیده رود از دل نیز برود» واقعیت دارد؟
امشب بغض سنگینی گلویم را می فشارد و اشکی گرم صورتم را خیس می کند و مرا وادار به نوشتن احساساتم می کند.البته میدانم که هرگز آنهمه رشادتها و فداکاریها فراموش نمی شود و همگان به یاد این عزیزان و در کنارآنان هستیم ولی باید یک جوری اتحادمان را نشان بدهیم و نگذاریم این سکوت بیش از این ادامه پیدا کند.
haaaavich is typing a message.
haaaavich: نباید به این خونخواران اجازه دهیم که ما را از رسیدن به آزادی که هدف اصلی ما است,دور و از مسیر خود منحرف کنند.باید به آنها نشان بدهیم که ما هرگز خاموش نخواهیم شد و چون آتش زیر خاکسترمنتظر شعله ور شدن ما باشند.که اگر چنین شودچنان آتش مهیبی برپا خواهد شد که نابودی دژخیمان را قطعی خواهد ساخت.باید به آنها بگوییم که هرگز موفق به سرکوب ما نخواهند شد و به

امشب خیلی دلم گرفته,خیلی غمگین و افسرده ام,حال بدی دارم,احساس تنهایی وناامیدی میکنم.بااینکه خودم همیشه به اطرافیانم روحیه میدهم و آنها را برای رسیدن به روز پیروزی امیدوار میکنم ولی چند وقت است که یه جورایی نا امید شدم.آخراگر راستش را بخواهید وقتی میبینم که دیگر از اعتراضات علنی خبری نیست ومردم سرگرم کارهای روزانه ی خودشان هستند,ظاهراً روزها را به کار و شبها را به مهمانی,رستوران و پارک رفتن و یا در خانه ماندن و سکوت کردن میگذرانند,با خودم فکر می کنم که خیلی از هدف و آرمانمان فاصله گرفته ایم.هدف مقدسی که خون های زیادی به پایش ریخته شد,افراد زیادی قربانی شدند و هنوز هم در حال قربانی شدن در زندانها هستند.با خود فکر میکنم که مرگ ندا,سهراب,کیانوش,ترانه,محسن و علیرضا و خیلی های دیگر کمرنگ شده و آهسته آهسته از یادها میرود.همچنین وجود زندانیانی که هنوز بدستان کثیف جلادان در حال شکنجه شدن هستند و نامی از آنها بر زبانها نیست,کم کم به فراموشی سپرده می شود و این باعث خوشحالی دژخیمان خواهد بود.

2eeiljn

راستش وقتی شبها به خصوص شبهای تعطیل از کنار اماکن تفریحی مثل فرحزاد و دربند و درکه و یا سینماها عبور میکنم و با جمعیت زیادی که برای گذراندن اوقات فراغتشان به آنجا رفته اند روبرو می شوم با خود می اندیشم آیا  خانواده های زندانیان دلشان نمی خواهد که آنها هم مانند دیگران به تفریح بپردازنند و نگران عزیزان دربندشان نباشند؟آیا خانواده های قربانیان دلشان نمی خواست که هم اکنون عزیزان از دست رفته ی آنها هم زنده بودند و همانند دیگران سرگرم کار و تفریح خودشان بودند؟آیا آنها هم مانند من با دیدن این چیزها احساس تنهایی و ناامیدی می کنند؟آیا احساس نمی کنند که برای هیچ و پوچ عزیزانشان را از دست داده اند؟آیا وفتی که دیگر صدای الله اکبرها نمی آید, فکر نمی کنند که مردم از مبارزه دست کشیده ودیگر آنها را فراموش کرده و با غمها یشان تنها گذاشته اند؟شاید فکر کنند این که می گویند «هر آنکه از دیده رود از دل نیز برود» واقعیت دارد؟

امشب بغض سنگینی گلویم را می فشارد و اشکی گرم صورتم را خیس می کند و مرا وادار به نوشتن احساساتم می کند.البته میدانم که هرگز آنهمه رشادتها و فداکاریها فراموش نمی شود و همگان به یاد این عزیزان و در کنارآنان هستیم ولی باید یک جوری اتحادمان را نشان بدهیم و نگذاریم این سکوت بیش از این ادامه پیدا کند. نباید به این خونخواران اجازه دهیم که ما را از رسیدن به آزادی که هدف اصلی ما است,دور و از مسیر خود منحرف کنند.باید به آنها نشان بدهیم که ما هرگز خاموش نخواهیم شد و چون آتش زیر خاکسترمنتظر شعله ور شدن ما باشند.که اگر چنین شودچنان آتش مهیبی برپا خواهد شد که نابودی دژخیمان را قطعی خواهد ساخت.باید به آنها بگوییم که هرگز موفق به سرکوب ما نخواهند شد و به زودی قدرت این موج خروشان را خواهند دید.

پيام خوش آمد گويي در پروازهاي ايران

با درود به روان پاك بنيانگذار انقلاب اسلامي و مقام معظم رهبري و رئيس جمهور شب تاب، ورود شما را به هواپيمای توپولوف جمهوري اسلامي ايران خوشامد ميگويم و برايتان سفر خوشي را آرزو ميكنم. اگر در هواي داخل كابين اختلالي پيش آمد، سربند مخصوصي از بالاي سرتان به پايين مي افتد كه رويش نوشته:  فداي رهبر. فورا آنرا برداشته و بسيجي وار آنرا دور سر خود ببنديد و يا حسين گويان از دربهاي اضطراري يعني دو درب در جلو ، دو درب درعقب و يك درب در وسط هواپيما به بيرون پرت شويد. توجه داشته باشيد كه در همه حال حجاب اسلامي را رعايت كنيد حتي در موقع پرت شدن از هواپيما. براي مواقع اضطراري يك بسته كفن در زير صندلي شما قرارداده شده كه آنرا بيرون آورده و بعد از گفتن شهادتين و دعا براي سلامتي رهبر بپوشيد. از كليه مسافرين محترم و عاشقان شهادت خواهشمندم در طول پرواز تا لحظه مرگ از وسايل الكترونيكي مانند تلفن همراه و لب تاپ و چرتكه و ماشين حساب اكيدا خودداري كنيد. برايتان سفر آخرت دلپذيري را در هواپیمای رروسی آرزو ميكنم. ناراحت نباشيد اين شتري است كه درب خانه همه ميخوابد. يكي زودتر يكي ديرتر. خوشا به سعادت شما كه سوار هواپيماي روسی ما شديد تا شهيد شويد. اگر دستمال كاغذي براي پاك كردن اشكهايتان لازم داشتيد ما نداريم بايد همراه خودتان مي آورديد. در طول پرواز، همكارانم از شما پذيرايي خواهند كرد ولي قبل از آن مراسم سينه زني و نوحه خواني داريم. تسبيح براي ذكر استغفار در رنگهاي مختلف موجود است كه تقديم خواهد شد. سفر خوشی را در آسمان داشته باشید دیدار ما به قیامت. خلبان و کارکنان پرواز

فنر فشرده به هوا می پرد!

night_explosion_late_1

سی سال جو خفقان و فشار,سی سال تهدید و ارعاب ,سی سال دروغ و ریا کاری و سی سال در بند کردن و کشتن مردم کار را به جایی رساند که اکنون دیگر هیچ ترفندی نمی تواند مانع افشا شدن اعمال ننگین و چهره ی پلید حاکمان خونخوار جمهوری اسلامی شود.

با سر باز زدن دمل چرکین نظام و با رو شدن دستان کثیف و آلوده به خون خونخواران,دیگر هیچ نیرویی قادر به مهار مردمی که سالیان سال در رنج و عذاب بودند, نیست.آنان همانند فنری که مدتها در زیر فشار بوده وبواسطه ی انرژی ذخیره شده به محض رهایی به شدت از جا می پرد, دیگرقابل کنترل نبوده و آماده ی پرواز هستند.

شما رسوایی را تا بدانجا رساندید که جهانیان را نیز به تماشا و تعجب واداشته اید و آنانی که خود نیز آلوده به انواع جنایات هستند را به اعتراض علیه خود برانگیخته اید.وقاحت و قصاوت را تا آنجا پیش برده اید که از شکنجه و آزار جسمی و روحی مردم قانع نشده و به تجاوز جنسی زندانیان پرداخته اید.

آری شما قدرتمندید,شما هر آنچه بخواهید فعلاً می توانید انجام دهید.ولی تا کی؟شما دیگر هرآنچه در چنته داشتید رو کردید.آیا فکر نمی کنید که هر چه فشار را بیشتر کنید این فنر بیشتر می پرد؟

گفتی باور کردم,اصرار کردی شک کردم,قسم خوردی یقین کردم!

1-21-09ObamaOath

پخش گزارشات دروغین و ساختگی صدا و سیمای شیاطین ج.ا.ا در رابطه با نحوه ی کشته شدن تعدادی از شهیدان راه سبز و اصرار بر باور کردن مردم بواسطه ی تکرار چند باره ی آن از تلویزیون,مهر تاییدی دیگر بر اصل واقعیت مبنی بر جنایات انجام شده توسط عوامل کودتاگر است.

آنها هر خبری که جنبه ی جهانی پیدا می کند و آبروی نداشته آنان را می برد را به شکلی غیر واقعی به معرض نمایش درمی آورند تا از این طریق ضمن فریب اذهان عمومی وجه ی قابل قبولی از خود ارایه دهند.آنها آنقدر ناشیانه اقدام به انجام چنین اعمال ناشیانه ای می کنند که گاه متوجه ی اشتباهات نمایش کمدی خود نمی شوند.به عنوان مثال در مصاحبه با وابستگان ترانه موسوی,دختری که بدستان کثیف لباس شخصی ها مورد تجاوز و قتل قرار گرفت, بعد از القاء این نکته که او اصلاً در آن هنگام در ایران نبوده و اکنون هم در کانادا می باشد,شروع به تماس گرفتن با ترانه ی خیالی کرده که این امر شخصی را که ادعا می کند خواهر وی است را به خنده وامیدارد.به طوری که او در جواب گزارشگر که می پرسد وقتی شما خبر مرگ خواهرتان به همراه عکسش در اینترنت دیدید چه عکس العملی نشان دادید؟در کمال خونسردی می گوید:خوب اولش خنده ام گرفت و فکر کردم ما را سر کار گذاشته اند ولی بعد با او تماس گرفتم و متوجه شدم او نمرده است!

اولاً کیست که وقتی خبر مرگ عزیزی را بدین شکل آن هم در چنین شرایط بحرانی بشنود و بعد بجای بروز حالت ترس,دلهره,گریه و تأسف شروع به خندیدن کند و آن را شوخی انگارد؟

ثانیاً,از بروز این حادثه مدتی است که می گذرد و طبق اظهارات او آنها قبل از این نمایش کمدی با هم تماس داشته اند و اینکه در مقابل دوربین طوری وانمود می کنند که انگار بار اول است که بعد از این جریان با او تماس می گیرد و ترانه هم که انگار اصلاً در جریان اخبار ایران و جهان نیست با تعجب بپرسد چیزی شده که زنگ زدی و او هم با خنده بگوید نه فقط فکر کردم تو سوختی!نمایشی بس مسخره است که جز توهین به شعور مردم و ارضای دل سیاه خودشان حاصلی دیگر ندارد.

از این نوع نمایشات کمدی در مورد دیگران نیز انجام شده و خواهد شد,مانند داستان اعترافات اجباری و نمایش دروغین مرگ ندا و علیرضا نوجوان 12 ساله.ولی انجام چنین حرکاتی خبرازغلبه ی ترس و وحشتی باور نکردنی بر وجود این شیاطین را می دهد که اینگونه آنان را وادار به انجام نمایشات گوناگون کرده است.و خوب است بدانند که با وجود چنین کارهایی شک همگان در مورد کذاب بودن کودتاگران به یقین تبدیل خواهد شد و این امر تا بدانجا پیش خواهد رفت که حتی اگر آنها بگویند ماست سفید است هیچ کس باور نکند!

عذر بدتر ازگناه

3Jokes_Drawings (7)

آورده اند که: استر(قاطر) تلخک را بدزدیدند، یکی می گفت گناه توست که از پاسداری آن سستی نمودی، دیگری گفت گناه مهتر است که در طویله را باز گذاشته، تلخک با عصبانیت گفت: در این صورت دزد از همه بی گناه تر است.

حالا حکایت این آقایان است که گناه کشتن جوانان زندانی را که بر اثر ضرب و شتم ناشی از شکنجه و یا درگیری قبل از دستگیری که دچار عفونت ها و شکستگی های مختلف شده اند و در اثر بی توجهی به وضعیت جسمی آنان موجب مرگ مظلومانه آنان گردیده اند را به گردن یکدیگر می اندازند و بعد هم عذر بدتر از گناه آورده که آنان قبلاً بیمار بوده اند، حال این که اصل این جریانات از دستور مقام اول مملکت شروع وبه زیر دستانش انتقال یافته را به فراموشی سپرده و به دنبال مقصران خیالی می گردند.

گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟

self-sculpture

البته این ضرب المثل در مورد همه صدق نمی کند. بستگی دارد چه کسی بخواهد فضل پدرش را به رخ دیگران بکشد. مثلاً آقا مجتبی جان فضل پدرش برایش خیلی حاصل دارد و او می تواند بگوید: » پدر من هست فاضل / از فضل پدر مرا خیلی حاصل»

ولی طفلک محسن روح الامینی فضل پدرش به دردش نخورد که هیچ، بلکه او را به کام مرگ کشاند.

همین طور شهروند فرانسوی تبار هم به خاطر فضل پدر و مادرش به پای میز محاکمه کشانده می شود و اینکه خودش فضلی دارد یا نه اصلاً مهم نیست، مهم این است که والدینش فعالیت هایی در کشورشان دارند که نشانه فاضل بودن آنهاست. و در محکوم کردن وی بسیار مؤثر است.

خلاصه اینکه در قضات عادل جمهوری اسلامی ایران اثر فضل پدران نقش بسزایی در اجرای احکام و قضاوت عادلانه آنها دارد.

حالافرق نمی کند پدر متهم در قید حیات باشد یا نه، در رأس امور باشد یا نه، هم وطن باشد یا نه، فقط بستگی دارد به موقعیت سیاسی و اجتماعی آنان که آیا عقایدشان با ایشان هم سو و هم جهت هست یاخیر؟

تحریم تماشای محاکمات زندانیان

2048px-Stop_hand.svg

دوستان به جای نقد و بررسی اعترافات دروغین و نمایشی زندانیان شکنجه شده و تفسیر اخبار کذب و نادرست صدای شیاطین و سیمای ملعونین جمهوری اسلامی که پر واضح است برای شکنجه روحی و ترساندن مبارزان و مخالفان سر سخت نظام تدارک دیده شده است, بهتر است از دیدن آن خودداری کرده و به روایتی صدا و سیما را تحریم کنیم.

با این شیوه تبلیغات آنها کم رنگ و خنثی می شود و بتدریج تاثیر منفی این نمایشات از افکار عمومی پاک خواهد شد.

آنها با توجه به تجارب زیادی که در زمینه ایجاد جنگ روانی و اثرات آن دارند به خوبی واقفند که از طریق این نوع برنامه ها می توانند گروه های مخالف را شکنجه وآزار و اذیت کرده و گروه های موافق را خشنود و گستاخ و گروهی دیگر از مردم بی اطلاع و یا کم اطلاع را که بر سر دو راهی سیاست قرار گرفته اند را با به بازی گرفتن احساساتشان مجذوب خود کرده و نهایتاً بحثی جدال انگیز مطلوب دل خود بین آحاد ملت ایجاد کنند و بعد از تماشای این جدال ها از موثر بودن شیوه خود اطمینان حاصل کرده و طبق روال همیشگی به مقاصد پلید خود برسند. به جای نشستن پای نمایش های مسخره آنان در همان ساعت به گفتن الله اکبر و یا روش سوت زدن به جای الله اکبر بپردازیم.

پس به جای دیدن تلویزیون آن را تحریم کنیم و به جای تفسیر خبر, ترویج روش های موثر در مبارزات را پیش بگیرید. از این پس باید بدون وقفه و هر روزه با آنها مبارزه کنیم. نه اینکه بدنبال شنیدن یک خبر خاص پا به خیابان ها گذاشته و تظاهرات کنیم.

شعار ما:      همه وقت و همه جا , متحد و پا برجا